المفید



از آنجایی که ابوبکر وعمر هیچ فضیلتی ندارند. ابن تیمیه باز دست به دروغ زده است، تا بلکه بتواند از این راه یک فضیلت ساختگی را برای آنها به اثبات برساند.

وی در کتاب منهاج السنة که شایسته است منهاج الکذب نامیده بشود ادعا کرده است:

فقط ابوبکر در بین صحابه توانسته است در محضر نبی اکرم صلی الله علیه واله وسلم فتوا بدهد و این به جهت علم فراوان ابوبکر می باشد.

عبارت ابن تیمیه در منهاج السنة:

أَنَّ أَبَا بَکْرٍ أَعْلَمُ الصَّحَابَةِ کُلِّهِمْ، وَدَلَائِلُ ذَلِکَ مَبْسُوطَةٌ فِی مَوْضِعِهَا فَإِنَّهُ لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ یَقْضِی وَیَخْطُبُ وَیُفْتِی بِحَضْرَةِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلَّا أَبُو بَکْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ

ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم (م 728)، منهاج السنة النبویة (7/ 501)،تحقیق: محمد رشاد سالم، جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامیة، چاپ اوّل، 1406 هـ.

 

پاسخ

این سخن از ابن تیمیه از خنده دار ترین سخنان وی می باشد. زیرا جاهل بودن شخصیتی مانند ابوبکر به بدیهیات احکام شرع و امور دین بر کسی پوشیده نیست، حال بیایم برای چنین شخصی دلیل بیاوریم که او عالم ترین اصحاب رسول خدا صلی الله بوده است. واقعا خنده دار می باشد.

از جهتی آنچه ابن تیمیه به آن استدلال کرده است دروغ محض می باشد که فقط برای ابن تیمیه فضاحتی دیگر را به اثبات می رساند؛ زیرا اصلا روایتی وجود ندارد که اثبات کند ابوبکر در محضر نبی اکرم صلی الله علیه واله وسلم فتوا داده باشد.

از طرفی دیگر تعدادی از صحابه در محضر نبی اکرم صلی الله علیه واله وسلم با دستور خود رسول خدا  اقدام به فتوا دادن کردند وپیامبر نیز کار آنها را تایید کرده است.

ما به جهت اختصار به سخن جصاص(المتوفى370هـ)، از برجسته ترین علمای اهل سنت که تعدادی از صحابه را که در محضر نبی اکرم صلی الله علیه وآله و سلم فتوا داده ند نامبرده است اشاره می کنیم.

جصاص بعد از آنکه شرایط اجتهاد در محضر نبی اکرم را بیان می کند به چند نمونه از صحابه که در محضر نبی اکرم فتوا داده اند اشاره می کند که ما به جهت اختصار به یک مورد اشاره می کنیم:

. وَقَدْ رُوِیَ عَنْ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ: أَنَّ رَجُلَیْنِ اخْتَصَمَا إلَى النَّبِیِّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - فَقَالَ لِی: اقْضِ بَیْنَ هَذَیْنِ. فَقُلْت: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَقْضِی بَیْنَهُمَا وَأَنْتَ حَاضِرٌ؟ قَالَ: نَعَمْ، فَإِنْ اجْتَهَدْتَ فَأَصَبْتَ فَلَکَ عَشْرُ حَسَنَاتٍ، وَإِنْ أَخْطَأْتَ فَلَکَ حَسَنَةٌ وَاحِدَةٌ» وَرُوِیَ أَنَّهُ قَالَ لِعُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ: مِثْلَ ذَلِکَ.

الکتاب: الفصول فی الأصول(4/290)، المؤلف، أحمد بن علی أبو بکر الرازی الجصاص الحنفی (المتوفى370هـ)، الناشر: وزارة الأوقاف الکویتیة الطبعة: الثانیة، 1414هـ - 1994م

و از عمرو بن العاص روایت شده است: دو نفر به جهت قضاوت بین آنها به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم مراجعه کردند، پیامبر به عمرو بن العاص اشاره کرد و فرمودند که ای عمرو بین آنها قضاوت کن، عمرو بن العاص گفت یا رسول الله من قضاوت کنم در حالی که شما حاضر هستی؟ رسول خدا فرمودند بله، اگر درست اجتهاد کنی برای تو ده حسنه نوشته می شود، و اگر اشتباه کنی برای تو یک حسنه نوشته می شود.»

 

 

 

 

 

 

نکته:

جالب آنکه وقتی جصاص نام کسانی که در محضر نبی اکرم فتوا داده ند را می برد، هیچ نامی از ابوبکر نمی برد. و این یعنی در نگاه جصاص ابوبکر اصلا موردی در روایات نبوده است که ذکر کند ابوبکر در محضر نبی اکرم فتوا داده است.

همچنین روشن شد بر خلاف ادعای کذب ابن تیمیه، اصحاب دیگر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در محضر مبارکشان فتوا داده ند، و چنین ادعای در مورد ابوبکر قابل اثبات نمی باشد.

 

 

 


عبدالرزاق صنعانی از بزرگان اهل سنت در کتاب مصنف خود روایتی را از ابن سیرین نقل می کند. متن این روایت مشتمل بر فقره ای می باشد که در آن حذیفه، عمر بن خطاب را شخصی احمق قلمداد کرده و به صورت صریح آن را احمق خطاب می کند:

 

أخبرنا عبد الرزاق عن معمر عن أیوب عن بن سیرین قال نزلت (قل الله یفتیکم فی الکلالة) والنبی صلى الله علیه وسلم فی مسیر له وإلى جنبه حذیفة بن الیمان فبلغها النبی صلى الله علیه وسلم حذیفة وبلغها حذیفة عمر بن الخطاب وهو یسیر خلف حذیفة فلما استخلف عمر سأل حذیفة عنها ورجا أن ی عنده تفسیرها فقال له حذیفة والله إنک لأحمق إن ظننت أن إمارتک تحملنی أن أحدثک فیها ما لم أحدثک یومئذ فقال عمر لم أرد هذا رحمک الله

مصنف عبد الرزاق  ج7 ص 322، اسم المؤلف:  أبو بکر عبد الرزاق بن همام الصنعانی الوفاة: 211 ، دار النشر: دار التاصیل

 

تحریف روایت

صنعانی همین روایت را  با همین سند در کتاب دیگرش یعنی کتاب تفسیر، نقل کرده است. ولی ناسخان کتاب تفسیر صنعانی با توجه به این که دیدند این عبارت با مبنای اعتقادی آنها نسبت به صحابه سازگار نبوده است، عبارتی که حذیفه در آن عمر بن خطاب را احمق خطاب می کند را حذف می کنند تا بتوانند این توهین به عمر بن خطاب را بپوشانند؛ زیرا چنین توهینی آنهم از صحابی بزرگی مانند حذیفه، این اعتقاد که عمر بن خطاب از نگاه اصحاب برترین صحابه می باشد را کاملا زیر سوال می برد.

باهم روایت تحریف شده را می خوانیم:

عبد الرزاق قال أنا معمر عن أیوب عن ابن سیرین قال نزلت( قل الله یفتیکم فی الکلالة )والنبی فی مسیر له وإلى جنبه حذیفة بن الیمان فبلغها النبی حذیفة وبلغها حذیفة عمر وهو یسیرخلف حذیفة فلما استخلف عمر سأل حذیفة عنها ورجا أن ی عنده تفسیرها فقال له حذیفة والله إن ظننت أن إمارتک تحملنی على أن أحدثک منها ما لم أکن أحدثک قال عمر لم أرد هذا رحمک الله

تفسیر الصنعانی  ج 1ص 486، اسم المؤلف:  عبد الرزاق بن همام الصنعانی الوفاة: 211 ، دار النشر : دار الکتب العلمیة، تحقیق : محمود محمد عبده

در این کتاب می بینیم که ناسخان کتاب به صورت خیلی وقیحانه در این روایت دستبرد زده اند و این عبارت را حذف کرده اند تا احمق دانستن عمر بن خطاب توسط صحابی کبیر یعنی حذیفه را کتمان کنند.

به راستی با وجود چنین خیانتی در نقل حدیث باز می توان به میراث روایی اهل سنت اعتماد کرد؟

 

 

 

 

 

 


 

میراث روایی اهل سنت خصوصا صحیح بخاری و مسلم پراست از روایاتی که مشتمل بر جسارت های وقیحانه به پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم می باشد. از این رو برخی از علمای اهل سنت به جای آنکه این روایت ها را رد کنند، به جهت حفظ اعتبار کتابهای چون بخاری ومسلم، گاهی مجبور می شوند این روایات را در هنگام نقل در کتاب های خود دچار تحریف کنند تا بلکه بتوانند با این شیوه مدلول روایت ها را تغییر دهند.

یکی از این روایت ها که به ساحت مقدس پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم خدشه وارد می کنند. روایت معروف و مشهور نماز خواندن پیامبر صلی الله علیه واله وسلم بر یکی از منافقین می باشد. در این روایت که بنا به نقل اهل سنت، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم خواستند بر این منافق نماز بخوانند با اعتراض وقیحانه عمر بن خطاب روبه رو می شوند که بنا به نقل بخاری عمر بن الخطاب جسارت بزرگی به ساحت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می کنند وپیراهن پیامبر صلی الله علیه واله وسلم را می کشد.

ابن تیمیه که از دروغگویان و مدلسین سرشناس مخالفین می باشد. همین روایت را در کتاب منهاج السنه خود نقل کرده است. با هم ببینیم که ابن تیمیه این روایت را چگونه نقل کرده است و بعد از آن از منبع اصلی همین روایت را نقل می کنیم:

ابن تیمیه اینگونه روایت را از کتاب بخاری و صحیح مسلم نقل می کند:

وَفِی الصَّحِیحَیْنِ أَنَّهُ لَمَّا مَاتَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أُبَیِّ ابْنِ سَلُولَ دُعِیَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - لِیُصَلِّیَ عَلَیْهِ، قَالَ عُمَرُ: فَلَمَّا قَامَ دَنَوْتُ إِلَیْهِ، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَتُصَلِّی عَلَیْهِ وَهُوَ مُنَافِقٌ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ {وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ} [سُورَةُ التَّوْبَةِ: 84] وَأَنْزَلَ اللَّهُ {اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ} » [سُورَةُ التَّوْبَةِ: 80]

منهاج السنة النبویة (6/ 65)

وقتی که عبدالله بن ابی بن سلول مرد، از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم دعوت شد که بر وی نماز بخواند، عمر گفت: پس من به پیامبر نزدیک شدم و گفتم ای رسول خدا، ایا بر او نماز میخوانی و او منافق می باشد، سپس آیه {وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ} [سُورَةُ التَّوْبَةِ: 84] نازل شد، وهمچنین آیه{اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ} » [سُورَةُ التَّوْبَةِ: 80]

نقد وبررسی

مشاهده می فرمایید که در نقل ابن تیمیه آمده است که عمر گفته:فلما دنوت الیه» یعنی وقتی به پیامبر نزدیک شدم. در حالی که در هیچ کدام از صحیح بخاری ومسلم که این روایت را  نقل کردند چنین تعبیری یافت نمی شود بلکه همه تعبیرهای آمده در این دو کتاب مشتمل بر مضامین توهین آمیز می باشند که نشانگر اهانت وجسارت شخص عمر بن خطاب به رسول خداوند می باشد، وبه همین جهت ابن تیمیه این تعبیر را به گونه ی که اهانت آمیز نباشد تغییر داده است. باهم روایت را همانطور که در صحیح بخاری و مسلم آمده است بخوانیم؛ جهت طولانی نشدن مطلب فقط به تعبیر محل بحث اشاره می کنیم:

تعبیر اول در صحیح بخاری:

فلما أراد أن یصلی علیه جذبه عمر رضی الله عنه

صحیح البخاری (1/ 307)

یعنی وقتی که پیامبر صلی الله علیه واله وسلم خواستند نماز بخوانند عمر او را کشید.

تعبیردوم در صحیح بخاری:

فلما قام رسول الله صلى الله علیه وسلم وثبت إلیه

صحیح البخاری (1/ 330)

وثب به معنای پریدن می باشد(لسان العرب (1/ 792)، وثبت الیه به سوی او پریدم، پس معنای این تعبیر این می شود:  عمر می گوید: وقتی پیامبر می خواستند نماز بخوانند برا آن منافق به سمت او پریدم

تعبیر سوم: صحیح بخاری

فقام عمر فأخذ بثوب رسول الله صلى الله علیه وسلم

صحیح البخاری (1/ 1152)

عمر از جای خود بلند شد و لباس پیامبر را کشید.

 

تعبیر چهارم: صحیح مسلم

فَقَامَ عُمَرُ فَأَخَذَ بِثَوْبِ رَسُولِ اللَّهِ

عمر از جای خود بلند شد و لباس پیامبر را کشید.

صحیح مسلم (1/ 1125)

 گرچه سرتاسر روایت توهین به محضر مبارک رسول خداوند صلی الله علیه واله وسلم می باشد، ولی تمامی این تعابیری که در دو کتاب صحیح مسلم وبخاری بیان شده اند، جسارت محض به رسول خداوند متعال می باشند.همان پیامبری که قرآن کریم نهی کرده است که در محضر او با صدای بلند سخن گفته شود ولی می بینیم که عمر بن خطاب چه جسارت وقیحانه ی مرتکب می شود، وابن تیمیه به جای توبیخ این عمل عمر بن خطاب، آن را تحریف می کند وبه دروغ عبارت دیگری را جایگزین آن می کند.

 

 


 

عالم برجسته اهل سنت ابوالحسن حرالی (متوفی 638هـ) در باره علم حضرت امیر المومنین علیه السلام می نویسد:

 قد علم الأولون والآخرون أن فهم کتاب الله منحصر إلى علم علی ، ومن جهل ذلک فقد ضل عن الباب الذی من ورائه یرفع الله عن القلوب الحجاب ، حتى یتحقق الیقین الذی لا یتغیر بکشف الغطاء

تراث ابی الحسن الحرالی ص 26

پیشینیان و پسینیان می دانند که فهمیدن قرآن منحصر در علم [حضرت امیر المومنین علی علیه السلام] می باشد، وهرکس به این مطلب جهل داشته باشد، به راستی گمراه شده است از آن در( اشاره به حدیث مدینة العلم که از حضرت علی علیه السلام به باب المدینة تعبیر شده است) که به واسطه اش خداوند حجاب ها را از قلوب برطرف می کند تا آن یقینی که با برداشتن پرده ها تغییر نمی پذیرد محقق شود.

 

 


سعید بن المسیب از تابعین، وشخصیت های سرشناس اهل سنت، در روایتی بسیار زیبا، پرده از علم بی کران حضرت مولی الموحدین امیر المومنین علیه السلام برمی دارد، وی با تعبیری جالب می گوید؛ از میان صحابه تنها کسی که می گفت از من هرچه می خواهید بپرسید حضرت امیر المومنین علی علیه السلام می باشد. این روایت را ابن ابی شیبه استاد بخاری در کتاب المصنف با سند صحیح از سعید بن المسیب نقل کرده است:

حَدَّثَنَا ابْنُ عُیَیْنَةَ عن یحیى بن سعید قال أراه عن سعید بن المسیب  قال لم یکن أحد من أصحاب النبی صلى الله علیه وسلم یقول سلونی الا علی بن أبی طالب

المصنّف فی الأحادیث والآثار (451/14)
 

هیچکدام از اصحاب، زبان به سلونى نگشودند الاّ علىّ بن ابى طالب [علیه السلام]

 

فقه الحدیث:

از این روایت فهمیده می شود، که سعید بن المسیب که یکی از بزرگان سرشناس اهل سنت می باشد،  بر این اعتقاد بوده که حضرت امیر المومنین علیه السلام از جهت علمی از تمامی اصحاب حتی عمر وابوبکر برتر می باشد؛ زیرا وی می گوید هیچ یک از صحابه مطلقا، جرات نکرده است که به صورت مطلق بگوید از من هرچه می خواهید بپرسید مگر علی بن ابی طالب علیه السلام، واین دلالت دارد بر اینکه تنها فقط حضرت علی علیه السلام دارای علم فوق العاده ی بوده است که توانایی پاسخ به هرسوالی را دارند.

 مخفی نماند اینکه حضرت علی علیه السلام به صورت مطلق اعلام می کنند که هرچه می خواهید بپرسید، شکی نیست که بر پایه اعتماد به علم لدنی ایشان می باشد.

 


ابوموسی اشعری ازشخصیت های برجسته ی اهل سنت که از صحابه بزرگ پیامبر صلی الله علیه واله وسلم در نزد اهل سنت به شمار می رود. در روایتی با سند صحیح که در مسند احمد بن حنبل نقل شده است، بیان می کند که ما کیفیت نماز پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم را ازروی عمد یا سهو از یاد بردیم، ولی کسی که ما را به یاد نماز پیامبر صلی الله علیه واله وسلم می انداخت همان نماز علی علیه السلام می باشد، این روایت در مسند احمد بن حنبل که از کتاب های دسته اول حدیثی اهل سنت می باشد اینگونه نقل شده است:

حدثنا یحیى بن آدم، حدثنا إسرائیل، عن أبی إسحاق، عن الأسود، قال: قال أبو موسى: لقد ذکرنا علی بن أبی طالب صلاة کنا نصلیها مع رسول الله صلى الله علیه وسلم، إما نسیناها، وإما ترکناها عمدا " یکبر کلما رکع، وکلما رفع، وکلما سجد " 

مسند أحمد بن حنبل ت شعیب (32/ 244)

 

شعیب الارنووط محقق برجسته سلفی مسلک، در ذیل این روایت تصریح می کند که این روایت صحیح می باشد

حدیث صحیح

مسند أحمد بن حنبل ت شعیب (32/ 244)

فقه الحدیث

این حدیث دربردارنده نکات مهمی می باشد، که در این مختصر به دو مورد از آنها اشاره می کنیم:

الف: اهل سنت بر این باور هستند که بعد از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم، صحابه ی ایشان، مرجع دینی مردم، وحافظ شریعت اسلام هستند، اما شیعیان برخلاف اهل سنت اعتقاد دارند که تنها اهل بیت مکرم پیامبر صلی الله علیه واله وسلم صلاحیت دارند که مرجعیت دینی را داشته باشند وحافظ شریعت اسلام باشند؛ زیرا ایشان را معصوم از هر پلیدی می دانند.

روایتی که نقل کردیم گواهی روشن بر درستی اعتقاد شیعیان، و بطلان اعتقاد اهل سنت می باشد، زیرا بنا به این روایت که از یک صحابی بزرگی به نام ابو موسی اشعری نقل شده است، صحابه نتوانستند کیفیت نماز پیامبر ص را که از مهمترین مسائل اسلام می باشد و رسول خدا روزی پنج مرتبه در جلوی چشمان آنها به این عمل می پرداخت را حفظ کنند، وابو موسی در این روایت تصریح می کند که ما صحابه از روی عمد یا سهوی کیفیت صحیح نماز رسول خدا را از یاد بردیم، و همو در ادامه می گوید، ولی کسی که ما را به یاد نماز پیامبر انداخت همان علی علیه السلام می باشد، واین یعنی اهل بیت علیهم السلام که در راس ایشان حضرت امیر المومنین علی علیه السلام می باشد فقط توانستند محافظ شریعت اسلام از هر نوع افزایش وکاستی باشند

ب: نکته مهم دیگری که در روایت وجود دارد این می باشد که: ابوموسی اشعری بیان می دارد که از یاد بردن کیفیت نماز پیامبر ص یا برخی از آداب وسنن ایشان ممکن است از روی عمد باشد، که چنین چیزی واقعا فاجعه بار خواهد بود، زیرا صحابه ی که می بایست ریز و درشت افعال رسول خدا را ضبط می کردند، نه تنها این کار را نکردند بلکه آن اداب واحکام نماز را عمدا از یاد بردند. با این حال چه وجهی برای صلاحیت صحابه به عنوان مرجع دینی وحافظ شریعت می ماند؟

 


 

 ثعالبی(متوفای 429هـ) از علمای سرشناس اهل سنت، تعبیر بسیار زیبایی را درباره زیادی فضائل امیر المومنین علیه السلام دارد. وی می گوید از آنجایی که فضائل امیر المومنین علیه السلام بسیار زیاد بوده، فضائل ایشان به عنوان ضرب المثل در امور زیاد شده است، بدین معنا که اگر می خواهند زیادی یک چیزی را بیان کنند، آن را به فضائل امیر المومنین علیه السلام تشبیه می کنند:

(فَضَائِل على) یضْرب بهَا الْمثل فى الْکَثْرَة کَمَا قَالَ مُحَمَّد بن مکرم لأبى على الْبَصِیر فضولک وَالله أَکثر من فَضَائِل على

ثمار القلوب فی المضاف والمنسوب (ص: 87)

 

فضائل علی (علیه السلام) در کثرت وزیادی، ضرب المثل شده اند، همانطور که محمد بن مکرم به ابوعلی البصیر گفت: به خدا قسم کنجکاوی تو از فضائل (علی علیه السلام) زیادتر می باشد.

 


ابوالفرج ابن الجوزی(متوفای 597) از علمای نامدار اهل سنت، سخن زیبایی در باره حضرت امیر المومنین علیه السلام دارد که نشان می دهد وی حضرت امیر المومنین علیه السلام را از تمامی صحابه حد اقل از جهت علمی برتر می داند، وی در کتاب التبصرة می نویسد:

الخلق یحتاجون إلى علم علی حتى قال عمر رضی الله عنه آه من معضلة لیس لها أبو حسن فلما ولی لم یتغیر عن اهد فی الدنیا وکان أحمد بن حنبل یقول إن علیا ما زانته الخلافة ولکن هو زانها

التبصرة ـ لابن الجوزى (1/ 399)

تمامی خلق به علم حضرت علی [علیه السلام] احتیاج دارند، حتی عمر بن خطاب گفت: آه از آن مساله ی پیچیده ی که برای رفع کردن وپاسخ دادن به آن ابوالحسن(علیه السلام) نباشد». وعلی علیه السلام هنگامی که به خلافت رسید بر همان حالت زهدی که نسبت به دنیا داشت پایدار بود، واحمد بن حنبل در باره او می گفت: خلافت به [علی علیه السلام] زینت نداد بلکه او خلافت را زینت بخشید.

 

تاملی در سخن ابن الجوزی

همانطور که اشاره کردیم دو قرینه در سخن ابن الجوزی وجود دارد که نشان می دهد وی حضرت امیر المومنین علیه السلام را از تمامی صحابه حتی خلفا از جهت علمی برتر می داند.

قرینه اول اطلاقی که در سخن او وجود دارد که تعبیر تمامی خلق می باشد و شامل همه مخلوقات می باشد، لذا کسی نمی تواند بگوید منظور ابن الجوزی همه اصحاب غیر از خلفای متقدم بر او می باشد.

 قرینه دوم که روشن تر هست این می باشد که خود ابن الجوزی مثال می زند به سخن عمر بن خطاب، که کسی تصور نکند خلفای پیشین به علم حضرت امیر المومنین علیه السلام احتیاج نداشتند.

 

 

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها